فرشته:

 

فرشته، اومدی از دور، چطوره حال و احوالت؟
یکم تن خسته ی راهی، غباره رو پر و بالت!
فرشته ،اومدی از دور، ببین از شوق تابیدم !
می دونستم می آی حالا، تو رو من خواب می دیدم!
چه خوبه اومدی پیشم، تو هستی این یه تسکینه !
چقدر آرامشت خوبه ، چقدر حرفات شیرینه !
فرشته ، آسمون انګار، خلاصه س تو دو تا بالت!
تو می ګی آخرش یک شب ، میان از ماه دنبالت !
میان، می ری ، نمی مونی ، تو مال آسمونایی !
زمین جای قشنګی نیست ، برای تو که زیبایی !
تو می ری...آره می دونم ! نمی ګم که بمون پیشم!
ولی تا لحظه رفتن، یه عالم عاشقت می شم !  

شاعر این ترانه زیبا خانم شبنم حکیم هاشمی است و خواننده هم که معرف حضور همه هست

سیاوش قمیشی 

 

گناه است در گردش آریم جام !

 

چو بخت عرب بر عجم چیره گشت

همه روز ایرانیان تیره گشت

جهان را دگرگونه شد رسم و راه

تو گویی نتابد دگر مهر و ماه

ز می نشئه و نغمه از چنگ رفت

ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت

ادب خوار گشت و هنر شد وبال

به بستند اندیشه را پر و بال

جهان پر شد از خوی اهریمنی

زبان مهر ورزیده و دل دشمنی

کنون بی غمان را چه حاجت بمی

کران را چه سودی ز آوای نی

که در بزم این هرزه گردان خام

گناه است در گردش آریم جام

بجایی که خشکیده باشد گیاه

هدر دادن آب باشد گناه

چو با تخت منبر برابر شود

همه نام بوبکر و عمر شود

ز شیر شتر خوردن و سوسمار

عرب را به جایی رسیده است کار

که تاج کیانی کند آرزو

تفو بر تو ای چرخ گردون تفو

دریغ است ایران که ویران شود

کنام پلنگان و شیران شود  

این شعر از حکیم فردوسی است که در خصوص شکست یزدگرد سوم سروده شده و گفته میشود دو بیتی که مشخص شده به طرز استادانه ای به شعر ملحق شده است و در ابتدا جزو شعر نبوده!

رضا موتوری

نیمه شب رضا موتوری با چشم کبود حاصل از دعوای توی دانسینگ به خانه آمده ,  ننه اش از خواب بیدار شده و رضا به او میگوید که قصد دارد پولهای سرقت شده را به پلیس تحویل دهد و مادر مخالف است ...

رضا موتوری : ای بابا نور به قبرت بباره ! چقدر دلش میخواست رییس انجمن خانه و مدرسه ما بشه ؛ یادم نمیره , بهش قول دادن سال دیگه حتما رییس انجمن خانه و مدرسه میشه اما خدا بیامرزتت سال دیگه اصلا منو مدرسه راه ندادن هه هه هه هه هه!!

ننه : حالا چطور شده نصف شبی مجتهد شدی؟!

رضا موتوری : نمیدونم همینجوری بیخودی هوس کردم یه جور کلکم کنده بشه دیگه حوصله این الافی رو ندارم . همش صدای این موتور تو گوشمه ! کلافه کلافه ام!!

راستی ننه نمیخوای خونه بابایی رو یه جوری تعمیرش کنی بری توش بشینی؟ از اجاره نشینی خسته نشدی؟!

ننه : نه ننه دیگه داره تاقش پایین میاد هیچ اعتباری نیست یهو دیدی نشستی همه زندگیت زنده زنده رفت زیر خاک؛ بالاخره فردا میری پولا رو پس میدی؟!

رضا موتوری : آره!

بخشی از دیالوگ زیبای بهروز وثوقی در فیلم رضا موتوری که کارگردان و نویسنده این فیلم هم مسعود کیمیایی است. 

چه میخواهی؟!

 از سر دلتنگی به خدا گفتم : میخواهم از امروز دشمنت باشم

لبخند زد و گفت : باشد عزیزم برای این دشمنی چه چیزی لازم داری؟ بخواه که در اختیارت گذارم تا به خاطر نیاز دست به سوی دیگری دراز نکنی! 

 

آزمایش اخلاقی!

 

من خیلی خوشحال بودم.

من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم.

والدینم خیلی کمکم کردند، دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود.

فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود…!

اون دختر باحال، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم.

یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی!
سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت

اگه همین الان 50 هزار تومان به من بدی بعدش حاضرم با تو...

من شوکه شده بودم و نمی تونستم حرف بزنم.

اون گفت: من میرم توی اتاق و اگه مایلی بیا پیشم.

وقتی که داشت از پله ها بالا می رفت من بهش خیره شده بودم و بعد از رفتنش چند دقیقه ایستادم و بعد به طرف در ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم..

یهو با چهره نامزدم و چشمهای اشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم!!

پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق بیرون اومدی…!

ما خیلی خوشحالیم که چنین دامادی داریم و هیچکس رو بهتر از تو نمی تونستیم برای دخترمون پیدا کنیم. به خانواده ی ما خوش اومدی..

نتیجه اخلاقی : همیشه کیف پولتان را توی ماشین بگذارید شاید برای شما شانس بیاره