امشب دوباره خوابم نمی برد
غصه ندارم و باز خوابم نمی برد !
امشب نشسته ام تا بپرسم حالِ مِی
حالی زِ ارمغانِ عزیزِ شامِ دِی !
نوشیدم و جامِ دَمادَم زدم به یاد
به کدامین سرزمینِ بی نسیم کوچیده ای که هر چه قاصدک می فرستم به تو نمی رسند؟!