دشت و صحرا

امروز روز خوبی بود  

هم کار کردیم هم تفریح 

بقول رفیق قدیمی غیر استانداردمون:  

می خوردن و شاد بودن آیین منست

فارغ بودن ز کفر و دین؛ دین منست

گفتم به عروس دهر کابین تو چیست

گفتــا دل خـرم  تـو کابین  مـن  است 

پرتگاه یا منظرگاه!

هرجای نقشه خواستی بگذار
فرقی نمی کند
تنهایی من عمیق ترین جای جهان است
و انگشتان تو هیچ وقت به عمق فاجعه پی نخواهند برد 

بیایید دست به خلاف بزنیم!!

بیا برای یک بار هم که شده دست به خلاف بزنیم
من غم و اندوه تو را میدزدم
تو تنهایی مرا

این طفلی خلاف نکرده تا حالا 

فرق داره با ما که عمریه خلاف کاریم 

 

غم و اندوهتون رو یه جایی دم دست بذارین 

ما برای دزدیدنش میاییم خدمتتون 

 

راستی شماره ۱۱۰ چند بود داداش؟؟

شادی کجاست؟

برای شاد بودن همیشه نباید عید باشه 

میشه غیر استاندارد زندگی کرد و شاد بود 

 

بس که ادای شاد بودن 

ادای ناشاد بودن در آوردیم خسته شدیم 

 

چه وقت میشه خودمون باشیم 

 

اما کمی صبر 

من اصلا یادم رفته خودم کی هستم 

کجا بودم 

این غیر استانداردی هم خیلی دیگه غیر استاندارده 

 

تعطیلات تموم شد!

آره تعطیلات من که تموم شد از فردا روزهای کار شروع میشه! 

تازه داشتیم به تعطیلات عادت میکردیم ها 

اما! 

تعطیلات خوبی بود 

خوش گذشت  

ماهی عاشقی خواهم شدحتما که نباید عید باشد ،
مرا به خانه ات ببرتوی تنگ کوچک کنار پنجره ،
یک عمر برایت می رقصم
تو که از جنازه ی روی آب مانده نمی ترسی ؟