گرمیِ نرمِ گونه ای آشنا روی پلکِ لرزان و مژگانِ خیس !
مهتابِ خنک از پسِ پرده رقصان !
هُرمِ نفسی آرام رویِ شانه !
لرزشی اندک,
و شاید زمزمه ای !
درگاهِ پرگرفتن سویِ رویایی گوارا که بی پایانی اش آرزوی توست !