کاغذباد!

راستش خودم هم دیگه داشت یادم میرفت !

که یکی از سرگرمیهای ما توی روزهای گرم تابستونِ مشهد "کاغذ باد" هوا کردن بود ! "کاغذباد" یا به قول غیر مشهدیها "بادبادک" رو بیشتر خودمون میساختیم که ساختنش هم به نوعی آیین خاصی داشت اول باید وسایل مورد نیاز رو فراهم میکردیم :

_ کاغذ که ممکن بود "کاغذ کادو"(همون کاغذهای نقش دار که برای بسته بندی هدیه یا "کادو" استفاده میشد و میشه) یا "کاغذ گراف" (همون کاغذهای قهوه ایِ کم رنگ که راه راهِ قهوه ایِ پر رنگ داره و برای  الگوی خیاطی بکار میره) یا حتی روزنامه باشه!

_"لوخ" لوخ خودش ماجرایی داره این لوخ ازهمون نِی هایی است که در بافت پرده های حصیری بکار میره و ما توی مشهد به اونها "لوخ" میگیم ! با توجه به اینکه هیچ جایی "لوخ" بفروش نمیرسید ما سازندگانِ "کاغذباد" باید منبعِ "لوخ" میداشتیم و منبعِ لوخ هم همیشه یک پرده حصیری بود که باید بهش دستبَرد میزدیم بیشتر سعی میکردیم "لوخ"های  با قطرمتوسط که بندهم نداشته باشند رو انتخاب کنیم و هم اینکه "لوخ"ها رو یکی در میون از پرده حصیری بیرون میکشیدیم که تابلو نشه! در غیر اینصورت پرده حصیری به سرعت داغون میشد !

_ سریش :پودر قهوه ای رنگی که بقالی و عطاریها داشتند یک یا نیم سیر میخریدیم ، فروشنده اون رو توی قیفِ کاغذی میریخت ، لبه های قیف رو میپیچید و به دستمان میداد !

_نخ هم لازم داشتیم که از جعبه خیاطی مادرمان کِش میرفتیم نخهای قرقره بهتر بودند محکم و قوی بودند یادم میاد نخهای سیگاری اصلا طرفدار نداشتند برای "کاغذباد" هوا کردن!  

بدنه اصلیِ "کاغذباد" لوزی شکل بود!

لوخ رو باید از وسط به شکلِ طولی برش میزدیم تا بتونیم روی کاغذ بچسبانیمش ! اینکار رو با چاقوی میوه خوری میکردیم لوخهای برش خورده رو به شکل ضربدری روی "وتر های " کاغذ لوزی میچسباندیم برای چسباندن از محلول سریش (حاصل از حل کردن سریش در آب) استفاده میکردیم !دوسرِ لوخِ کوتاه تر رو به وسیله نخ بسته و به هم نزدیک میکردیم تا لوخ انحنا پیدا کنه اینکار باعث میشد "کاغذباد" بهتر بالا بره !

گوشواره و دنباله رو هم با استفاده از حلقه هایی که از اضافاتِ کاغذ به دست می آمد میساختیم سعی میکردیم سبک باشه !

نخِ مهارِ "کاغذ باد" رو با ید دقیقا به وسطِ "کاغذباد" میبستیم بای این کار به هر گوشه لوزی یک نخ میبستیم و سپس انتهای چهار نخ رو طوری گره میزدیم که گره در وسطِ "کاغذباد" قرار بگیره نخِ نگهدارنده "کاغذ باد" رو در آخر به این گره میبستیم !به این حالتِ بستن نخ "میزون" یا همان "میزان" میگفتیم که در هوا رفتنِ "کاغذباد"نقشِ اساسی داشت!

بلافاصله روی بام میرفتیم یکنفر "کاغذ باد" رو بالای سرش نگه میداشت در حالیکه رو به باد ایستاده بود و خلبانِ "کاغذ باد" هم ئر فاصله ده – دوازده متری او می ایستاد و نخ رو میکشید و منتظرِ یک بادِ مناسب میشدیم ! به محض رسیدنِ باد "کاغذ باد" بالا میرفت و باید مراقب بودبم که "کله نکنه" کله کردن یعنی "کاغذ باد" شروع میکرد به چرخیدن دورِ خودش و به سرعت پایین می آمد و روی درختی ، تیرِ چراغ برقی ، آنتنی گیر میکرد و ما کمی حسرت میخوردیم و باز به فکرِ "کاغذباد"ِ بعدی بودیم !

البته گاهی هم از پیر مردی که مغازه بسیار کوچکی وسطهای کوچه چهنو داشت و کارش ساختنِ"کاغذباد" بود می خریدیم !(منظور از کوچه چهنو چهنوی خیابانِ تهران بود) "کاغذباد"های اون پیرمرد خیلی حرفه ای بود و خوب هوا میرفت !

یادش بخیر !

 

نظرات 2 + ارسال نظر
فاطمه پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:35 ق.ظ

چه فنی و ماهرانه هم درست میکنید!
ما هم توی بچه گی زیاد درست میکردیم 1کمی از نظر فنی با کاغذ باد شما فرق داره.
چند روز پیش که کنار دریا به بازی بچه ها نگاه میکردم ظاهرا مدلهای چینی این بادبادکها بیشتر طرفدار پیدا کرده
فکر کنم نسل بعد ما شاید لذت بادبادک هوا کردن و بچشن اما نخواهد دونست ساختن این بادباک به دست خودشون چه کیییییییییفی داره

خیلی از چیزهایی که برای ما خیلی عادی و پیش پا افتاده است به سرعت از خاطره ها حذف میشه و اثری ازش نمیمونه !

کاغذباد شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:43 ق.ظ http://lastlinest.wordpress.com/

خیلی عالی توضیح دادی! اون قسمت کش رفتن لوخ هم خیلی جالب بود. ما نخ رو دور قوطی های شیرخشک که مارک اون موقع سرلاک بود می بستیم که راحت تر نخ باز و بسته بشه. شکل کاغذبادمون هم مستطیل شکل بود. به این کاغذبادهای لوزی شکل، کاغذباد تهرونی می گفتیم. خوب ما رو بردی به خاطرات بچگی..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد