آرزو

من ، هنوز ندیدم کسی‌ رفتن را بلد باشد و .... بماند  

 

خوب این تک خط خیلی معنی پیدا میکنه گاهی برای هر کسی و در هر دنیایی معنی خودش رو داره

 

یاد ترانه ای از داریوش افتادم که پشت فرمون زیاد شنیدم در سفری گروهی که تنهاترینشون خودم بودم میخواستم که خودم باشم! 

منظره های چالوس . جنگل و دریای سیسنگان رو با این ترانه به خاطر میارم 

 

من از تو راه برگشتی ندارم تو از من نبض دنیامو گرفتی

تمام جاده ها رو دوره کردم تو قبلا رد پاهامو گرفتی

من از تو راه برگشتی ندارم به سمت تو سرازیرم همیشه

تو می دونی اگه از من جداشی منم که سمت تو میرم همیشه

من از تو راه برگشتی ندارم به سمت تو سرازیرم همیشه

تو می دونی اگه از من جداشی منم که سمت تو میرم همیشه

مسیر جاده بازه رویم اما برای دل بریدن از تو دیره

کسی که رفتنو باور نداره اگه مرد سفر باشه نمیره

من از تو راه برگشتی ندارم به سمت تو سرازیرم همیشه

تو می دونی اگه از من جداشی منم که سمت تو میرم همیشه

من از تو راه برگشتی ندارم به سمت تو سرازیرم همیشه

تو می دونی اگه از من جداشی منم که سمت تو میرم همیشه

خودم گفتم یه راه رفتنی هست خودم گفتم ولی باور نکردم

دارم می رم که تو فکرم بمونی دارم میرم دعا کن برنگردم 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد