فکرش رو بکن با یک صدای مداوم و بم مثل صدای باد از خواب بیدارشی اما چشات رو باز نکنی !با رخوت ! احساس کنی که توی یک گهواره ای اما نه ! یواش یواش بفهمی نشستی روی یک صندلی نرم و راحت و گرمای مطبوعی رو حس کنی . صدای موسیقی ملایمی به گوشت میرسه ساز اصلی گیتاره و خواننده آهسته میخونه :
خودم گفتم که تلخه روزگارت
منو بیرون بریز از کوله بارت
دلم می مرد و راه بغضو سد کرد
بخاطر خودت دستاتو رد کرد
...
و تو هنوز چشات رو باز نکردی !
آروم تکونی میخوری و خودت رو توی صندلی بالا میکشی و چشات رو باز میکنی
نور ضعیفی چشات رو اذیت میکنه و چند بار پلک میزنی
از شیشه بیرون رو میبینی که درختان برف گرفته تند تند از کنارت عبور میکنند !
راستش نمیدونی کجا میری مهم نیست !یادت میاد !
رو تو بر میگردونی
دو تا چشم مهربون و یک لبخند
لبخند میزنی ...
قدر این حال رو بدون
شاید دیگرون آرزوش رو داشته باشند!
جاااااااااااااااااااااااااااااااااان..... چشم ننم روشن..... دختر سوار میکنی تو راه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
Have a nice music
tanx