-
چقدر زود فراموش میکنیم !
جمعه 20 آبانماه سال 1390 20:06
گاهی شده که بیمار بوده باشی ! صبح یک روز تعطیل و کلافه ای و تبدار ! نمیتونی از جات تکون بخوری و تو همون حال هوس میکنی که کاش حالت خوب بود و میرفتی کوه ! گاهی کسی رو نداری ! نشستی و یک مطلی میخونی در مورد ارتباطات انسانی و با خودت میگی اگه الان میتونستم چنان میکردم و چنین ! گاهی گاهی گاهی ! اما وقتی که اون گاه که یکروز...
-
سخت!
پنجشنبه 19 آبانماه سال 1390 01:13
گاهی که فکر میکنم میبینم : چقدر سخته سخت نبودن !
-
زندگی!
جمعه 13 آبانماه سال 1390 11:39
برای طولانی زیستن، لازم نیست به روزهای زندگی ات اضافه کنی، تلاشت این باشد که "زندگی" را به روزهایت اضافه کنی ...
-
جالبه اما نظر من نیست!
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1390 14:39
بهتر است از تو متنفر شوند به خاطر آنچه که هستی تا آن که دوستت داشته باشند به خاطر آنچه که نیستی
-
همین است!
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1390 01:32
زندگی همین است ! گاهی خوشحالی ! سبکبال ! جوان ! در دشتی سر سبز میدوی ! می پری و خوشی ! ناگهان همه جا تیره و تار میشود ! بی وزن میشوی ! سقوط میکنی ! سرما و سردر گمی ! همه جا ! دنیا یت تاریک میشود ! خب حالا زمانیست که باید دستپاچه نشد ! کمی صبر ! بگذار ضربان قلبت کمی کند شود و هیاهوی دلت فرو بنشیند ! بگذار چشمانت به...
-
کدامین آسمان؟!
سهشنبه 10 آبانماه سال 1390 01:50
آنگاه که غرور کسی را له می کنی آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی آنگاه که بنده ای را نادیده می گیری آنگاه که حتی گوش هایت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری می خواهم بدانم ... دستانت را به سوی کدام آسمان دراز می...
-
همه چی اونه که خودت فکر میکنی!
یکشنبه 8 آبانماه سال 1390 18:46
ا گر همه ی مردم بزرگترین غم زندگیشان را در دست بگیرند و در صفی بایستند تا یک قاضی حکم کند غم چه کسی بزرگتر است هرکس با نگاه به کناری اش غم خود را در جیب می گذارد و به خانه می رود.....!
-
کینه!
یکشنبه 8 آبانماه سال 1390 01:01
هیچ کس توانایی آن را ندارد که مرا به درجه ای از حقارت برساند که نسبت به او کینه ای در دل داشته باشم! (لارنس جونز)
-
آخر من که ...
پنجشنبه 5 آبانماه سال 1390 20:22
پیرمردی صبح زود از خانهاش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد میشدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند. پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند سپس به او گفتند: باید ازتو عکسبرداری شود تا جایی از بدنت آسیب ندیده باشد. پیرمرد غمگین شد و گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست....
-
گرگ تنها!
سهشنبه 3 آبانماه سال 1390 21:47
زمستان سرد ! سرد سرد ! و گرگ تنهاست ! تنهای تنها ! و گرگ خودش خوب میداند که عبور از این صحرای یخ زده ! عبور از این زمستان قطبی سخت است ! سخت سخت ! شاید ناشدنی ! اصلا نا شدنی ! اما اگر از این زمستان به تنهایی گذر کند ! گرگ تنهایی است که دیگر بی نیاز از قبیله است ! روح صحرای یخ زده خواهد شد ! گرگ باران دیده خواهد بود ....
-
یادت نمی آید!
یکشنبه 1 آبانماه سال 1390 23:39
سکوت و صبوری ام را به حساب ضعف و بی کسی ام نگذار ، دلم به چیزهایی پای بند است که تو یادت نمی آید ...
-
گمشده !
شنبه 30 مهرماه سال 1390 20:06
گاهی به سرم میزند ای کاش : ای کاش خودم را جایی جا بگذارم و وقتی برگردم ببینم که نیستم ! جایی مثل: کنار ساحل دریایی گرم ,تنگ غروب , دلواپس شوم برای خودم که شاید صدای فریادم را که صدایم میزنم نشنوم در صدای امواج ! و ناگهان بایستم و نسیم گرم دریا را که آهسته از میان موهایم میگذرد احساس کنم و بیخیال خودم شوم ! بگذارم که...
-
پاییز زیبا هم رسید!
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1390 13:51
خیلی جالبه ! برگهای پاییزی یک دفعه خیابونها رو پر کردند ! انگار نه انگار که تا دیروز روی شاخه ها بودند , زرد شده بودند و کمتر کسی می دیدشون ! اما حالا که به زمین ریختند دیده میشن ! این خاصیت ماست که تا یکی به زمین نخوره و از نفس نیفته به چشممون نمیاد ! وقتی هم دیده میشه که دیگه دیره!!
-
ملا و درویش!
چهارشنبه 27 مهرماه سال 1390 23:27
یک ملا و یک درویش که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از دیری به دیر دیگر سفر می کردند، سر راه خود دختری را دیدند در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد.. وقتی آن دو نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آن ها تقاضای کمک کرد. درویش بلا درنگ دخترک رابرداشت و ازرودخانه گذراند . دخترک رفت و آن دو به راه خود...
-
اولین خط زندگی ( گابریل گارسیا مارکز )
دوشنبه 25 مهرماه سال 1390 20:35
دوستت دارم نه به خاطر شخصیت تو , بلکه بخاطر شخصیتی که من در هنگام با تو بودن پیدا میکنم !
-
دومین خط زندگی (گابریل گارسیا مارکز)
یکشنبه 24 مهرماه سال 1390 20:26
هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمیشود !
-
سومین خط زندگی ( گابریل گارسیا مارکز )
شنبه 23 مهرماه سال 1390 21:08
اگر کسی تو را آنطور که میخواهی دوست ندارد , به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد .
-
چهارمین خط زندگی ( گابریل گارسیا مارکز )
جمعه 22 مهرماه سال 1390 15:57
دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند !
-
پنجمین خط زندگی ( گابریل گارسیا مارکز)
پنجشنبه 21 مهرماه سال 1390 20:03
بدترین شکل دلتنگی برای کسی آنست که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید!
-
من که عجله ای ندارم!
پنجشنبه 21 مهرماه سال 1390 13:34
گاهی حسابی عجله داری ! لابه لای ماشینهایی که دارن ویراژ میدن و بوق میزنن رانندگی میکنی! اعصابت هم حسابی به هم ریخته ! شاید دستت هم بریده باشه و داره میسوزه ! یا باد میزنه و خاکستر سیگاری که لای انگشتته میریزه روی لباست ! اون وسط تلفن همراهتون هم زنگ میزنه ! هوا هم آلوده و پر گرد و غباره ! حالا ممکنه که یکنفر هم چند...
-
ششمین خط زندگی ( گابریل گارسیا مارکز)
سهشنبه 19 مهرماه سال 1390 22:51
هرگز لبخند را ترک نکن ! حتی وقتیکه ناراحتی ! چون هر کس ممکن است عاشق لبخند تو شود!
-
هفتمین خط برای زندگی ( گابریل گارسیا مارکز)
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 22:52
تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی , ولی برای بعضی افراد تمام دنیا هستی !
-
هشتمین خط برای زندگی (گابریل گارسیا مارکز)
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 21:01
هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند نگذران!
-
آن سوی پل مه آلود است!
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 00:14
-
دلگرم باش !
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 00:09
گاهی همه چی سخته! روزگار, آدمهای روزگار, همه شرایط دست به دست هم میده که مثلا خردت کنه ! اما محکم می ایستی و لبخند میزنی ! چون میدونی که پا جای محکمی گذاشتی و همه سختی ها به زودی تموم میشه ! اونجاست که لبخندت اول از همه دل خودت رو گرم میکنه!
-
گاهی کمی بیخیال شدن بهتره از اینکه خیلی خیالباف بشی !
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 00:00
-
نهمین خط برای زندگی ( گابریل گارسیا مارکز)
شنبه 9 مهرماه سال 1390 22:10
شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری افراد نامناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را , به این ترتیب وقتی او را یافتی بهتر میتوانی شکرگزار باشی!
-
دهمین خط برای زندگی ( گابریل گارسیا مارکز)
جمعه 8 مهرماه سال 1390 22:36
به چیزی که گذشت غم نخور , به چیزی که پس از آن آمد لبخند بزن!
-
یازدهمین خط برای زندگی ( گابریل گارسیا مارکز )
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1390 17:45
همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند , با اینحال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش که به کسی که تو را آزرده , دوباره اعتماد نکنی!
-
دوست قدیمی!
سهشنبه 5 مهرماه سال 1390 18:25
امروز بعد از مدتها یک دوست قدیمی رو دیدیم دوستی که در روزهایی سخت مدتها با هم زندگی کرده بودیم! روز ها ! شبها! در گرما ! در سرما ! خیلی بیشتر از روزهای ناشادی که داشتیم با هم شاد بودیم و خندیده بودیم ! از اینکه میدیدم خوشبخت و خوشحال است و زحمتهایش به ثمر نشسته است خوشحال و خوشوقت شدم ! وبلاگ دفترچه خاطرات هم میتواند...