بهمن ماه 1403 از نیمه گذشته , وقتی دیدم هنوز در مورد سفر بسیار کوتاهم به درگز چیزی ننوشته ام تعجب کردم . اواخر اردیبهشتماه 1403 یکروز صبح خیلی زود به طرف درگز رفتیم , در جاده مشهد به تهران چندکیلومتر به قوچان مانده سمت راست تابلوی درگز را دیدم , جاده درگز هیچ شباهتی به یک جاده ترانزیت نداشت بیشتر یک جاده فراموش شده و مخروبه بود هرچند خودروهای سنگین ترانزیت زیادی از آن عبور می کردند و شاید به دلیل همین عبور و مرور وسائل نقلیه سنگین جاده حسابی فرو رفته بود گویی باید از میان چند "جویِ خالی از آب" رانندگی کنی ، فرمان خودرو به جای اینکه دست راننده باشد در دستانِ پیر جاده قدیمی بود , طوری که دیدن مناظر بسیار زیبایِ مسیر جاده قوچان به درگز( آنهم درفصل بهار )را لااقل برای راننده مشکل می کرد , جاده ای که در کناره اش جایی برای توقف , نه که بگویم اصلاً ندارد , کم دارد
خودروهایی که از روبرو می آمدند چراغهایشان روشن بود کمی بعد پارد مه شدیم مه سنگین ، وقتی به گردنه تیوان رسیدیم باران سحرگاهی تازه تمام شده بود , ولی هنوز همه جا را مه فرا گرفته بود ، گیاهان ، سبزه ها و درختچه ها همگی پوشیده از قطرات باران و شبنم بودند . هرچه در پیچ و خم جاده بالاتر می رفتیم مه دامن خود را از صخره های پوشیده از مخمل سبز بالا می کشید و گل و شکوفه های بهاری پدیدار می شدند , در بیشترِ مسیر رایحه گلها فضا را پر کرده بود عطر یاس و سنجد ،رایحه نعناء و پونه ، عطر خاک باران خورده و چوب نمناک ...
ریختن آنچه در آنجا میدیدم در قالب کلمات بسیار سخت است باید خودت در فصل بهار بروی و ببینی , خلاصه هوا خنک بود و نسیم خوش رایحه ای می وزید تماشای مناظر زیبای دو سوی جاده درگز گذر زمان را سرعت می بخشید چشم بر هم نزده رسیدیم به بالاترین نقطه جاده ، در ابتدای سرازیری جاده کمی ایستادیم :
بخشی از رشته کوه هزارمسجد در شهرستان درگز واقع شده است , اصلا همین جاده درگز از میان کوههای هزار مسجد میگذرد, پارک ملی تندوره نیز در همین کوههای هزارمسجد و در بخشی از شهرستان درگز قرار گرفته است و زیستگاه پلنگ ایرانی ، آهو و کل و بز است , حدود10 کیلومتری شهر درگز تابلو کوچکی به سمت راست جاده اشاره کرده است : دره چهلمیر
دره چهلمیررا شاید بتوان انتهای پارک ملی تندوره به حساب آورد یک جنگل مینیاتوری در داخل یک دره با رودخانه ای جاری و آبشارهایی کوچک
مناظر زیبائی را در چهلمیر می توانی ببینی
برای اتراق آنهائی که جهت تفریح به چهلمیر می آیندسکوهایی ساخته اند کنار آب ، اگر صبح زود به اینجا برسی جای خوبی نصیبت خواهد شد
چند ساعتی توقف در چهلمیر و صرف صبحانه خستگی جاده را از تنمان در آورد هنوز ظهر نشده بود که به درگز رسیدیم و تابلوی " محوطه باستانی بندیان" را در ابتدای ورودی شهر دیدیم و به آنجا رفتیم از دیدن چنین اثر فاخری از گذشتگان آنهم در نزدیکی شهرمان تعجب کردم تعجبم بیشتر از این است که تا به حال هیچ اسمی از چنین جایی نشنیده بودم !
اگر کمی به تاریخ و آثار باستانی علاقه داشته باشی ساعتها وقت برای دیدن کامل این محوطه باستانی لازم خواهی داشت !
خاطرات تخت جمشید را برایم زنده کرده بود نقش و نگارهای تخت جمشید را برسنگ حکاکی کرده اند ولی اینجا نقش و نگارها را با ظرافتی خاص گچبری کرده اند .
از ظهر گذشته بود باید فکری برای اسکان می کردیم , درگز از نظر محل اسکان برای مسافران ضعیف است و امکان انتخاب زیادی نداری و باید با داشته های کم شهرستان مرزی درگز کنار بیائی , شهرستانی با چنین شرایطی نباید از نظر اسکان چنین وضعیتی داشته باشد.
بالخره محلی برای اقامت یک شب پیدا کردیم ، پس از کمی استراحت رفتیم برای خوردن غذای معروف درگزی ها : یخنی!
به چند رستوران و سالن غذاخوری بدنبال "یخنی" سر زدیم ، باعث تعجب است که یخنی نداشتند ,
بعد از پرس و جوی زیاد , مدیر یکی از رستورانها نشانی رستورانی که یخنی داشت به ما داد، رفتیم و پس از نیم ساعت انتظار پشت میز رستوران چشممان به جمال یخنی روشن شد:
ادامه دارد