-
و اما صحرا!
چهارشنبه 29 تیرماه سال 1390 00:16
اینجا جائیست که صدای نفست با آهنگ قلبت در هم می آمیزد و باد با تو سخن میگوید گرمای نفس خدا را حس میکنی سبز اینجا سبز سبز است و آبیش خیلی آبی همه چیز واقعیست! عطش واقعیست! گرما واقعیست! دوستی واقعیست! آب هم واقعیست مپندار باشد ز نا بخردی درخشان کویر بنام ایزدی که باشد شکوه خداوندگار زداید ز اندیشه گرد و غبار
-
جعبه مداد رنگیهای .....خدا!
سهشنبه 28 تیرماه سال 1390 00:26
-
همین که فکرمی برای من بسه!
دوشنبه 27 تیرماه سال 1390 01:40
... تماشای تو عین آرامشه تو زیباترین آرزوی منی ... ... همین عادت با تو بودن یه روز اگه بی تو باشم منو میکشه ...
-
ای از عشق پاک من همیشه مست !
شنبه 25 تیرماه سال 1390 16:13
ای از عشق پاک من همیشه مست !من تو را آسان نیاوردم به دست ! من تو را آسان نیاوردم به دست بارها این کودک احساس من زیر بارانهای اشک من نشست ! من تو را آسان نیاوردم به دست در دل آتش نشستن کار آسانی نبود ! راه را بر اشک بستن کار آسانی نبود با غروری هم قد و بالای بام آسمان ! بارها در خود شکستن کار آسانی نبود بارها این دل به...
-
انتقام!
شنبه 25 تیرماه سال 1390 01:32
شاد بودن تنها انتقامی است که میتوان از زندگی گرفت ! ارنستو چه گوارا انتقام سختیه گاهی!!
-
دروغ و حقیقت!
پنجشنبه 23 تیرماه سال 1390 23:35
یک روز دروغ به حقیقت گفت:میای بریم دریا شنا کنیم؟حقیقت ساده و زود باورپذیرفت.وقتی به کنار دریا رسیدند همینکه حقیقت لباس حیای خود را درآورد دروغ آنهارا دزدید و فرار کرد.از آنروز به بعد حقیقت عریان و زشت است...ولی دروغ در لباس حقیقت زیباست !
-
بیان کن!
چهارشنبه 22 تیرماه سال 1390 01:28
همیشه احساست را نسبت به دیگران برای آن ها بیان کن، وقتی آن ها از احساست نسبت به خود آگاه میشوند، احساس بهتری خواهی داشت
-
به جلو نگاه کنیم!
یکشنبه 19 تیرماه سال 1390 00:38
پیری برای جمعی سخن میراند. لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند. بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند. او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید. گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید او لبخندی زد و گفت: وقتی که نمیتوانید بارها و بارها...
-
زود قضاوت نکنیم!
جمعه 17 تیرماه سال 1390 11:26
زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید و بر روی یک صندلی نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد. مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه میخواند. وقتی که او نخستین بیسکوئیت را به دهان گذاشت،...
-
عادت!
چهارشنبه 15 تیرماه سال 1390 20:06
همیشه بهترین راه را برای پیمودن می بینیم اما فقط راهی را می پیماییم که به آن عادت کرده ایم.
-
اخلاق اربابی!
جمعه 10 تیرماه سال 1390 22:05
کارل گوستاو یونگ (روانشناس شهیر سویسی و از شاگردان معروف فروید که در بحث ناخود آگاه جمعی از هم جدا شدند) فکر می کند که اخلاق دو جور است : اخلاق بردگی و اخلاق اربابی . اخلاق بردگی یعنی همین چیزی که 90 درصد مردم بهش معتقدند؛ اخلاقی که می گوید در مهمانی ها و جمع فامیل لبخند بزن، اگر عصبانی می شوی ، خوددار باش و فریاد نزن...
-
چه زیبا!
جمعه 10 تیرماه سال 1390 02:05
عشــــق آدم را داغ می کند و دوســـت داشتـن آدم را پختـه می کنـد ، هـر داغی یــک روز سـرد میشـود ..... ولـــی هیــــچ پختــه ای دیـگــر خـام نمیشود....
-
نیروی جاذبه!!
پنجشنبه 9 تیرماه سال 1390 11:35
فکر کنم دیروز بود هااااااااا دیروز بود! مطمئن شدم دیوانه ام چون آرزو داشتم نیروی جاذبه زمین به من اثر نکنه ! حسابی هم اسرار داشتم آرزوم برآورده بشه!!
-
سوته دلان!
دوشنبه 6 تیرماه سال 1390 22:14
پسرک هراسان به دکان کرایه چی ظروفچی می آید وحبیب ظروفچی (جمشید مشایخی) را خبر میکند که بیا سر مجید (بهروز وثوقی) موقع جوبگردی زیر پل گیر کرده. حبیب به سرعت دنبال پسرک رفته و مجید را که سر بزرگش زیر پل گیر کرده نجات داده به خانه میبرد. لجنها را از دست و سر برادر ناتنی اش شسته و او را به اتاقش میبرد و چراغ والور را روشن...
-
چند توصیه ساده!
یکشنبه 5 تیرماه سال 1390 00:21
شاید باور نکنید اما شما همیشه یک پزشک همراه خود دارید که آماده پاسخ به نیازهای پزشکیتان است. این پزشک، روان ماست. 5 توصیه عجیب زیر را بخوانید تا باورتان شود . 1. آلرژی دارید؟ بخندید ! وقتی دچار آلرژی میشوید، سعی کنید خود را در موقعیت خندیدن قرار دهید . شرکتکنندگان در تحقیقی که از سوی محققان ژاپنی انجام شده بود ....
-
کندو!!
جمعه 3 تیرماه سال 1390 12:01
فیلم کندو: ابی(بهروز وثوقی) و آق حسینی( داوود رشیدی) با هم از زندان آزاد شده و توی پیاده رو میروند و گپ میزنند: ابی: هوس یه استکان عرق کردم آق حسینی! آق حسینی: حالا؟؟!! ابی: آره بعد 7 ماه میچسبه! تو نمیخوری؟! آق حسینی: نه! من تماشا میکنم! به کافه کوچکی میرسند. ابی : ایناهاش همینجاس: پس وایسا و تموشا کن!! ابی داخل کافه...
-
یک روزی!
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1390 02:42
دلم برای خودم تنگ شده بود فکر کردم شاید یک روز در چنین جایی خودم را بیابم!
-
یادآوری!
شنبه 28 خردادماه سال 1390 21:09
در نوشته روز شانزدهم اردیبهشتماه امسال در همین وبلاگم از دکتر فاطمی گفتم شهید ملی شدن صنعت نفت ! با تشکر از دوست عزیزم آقای دکتر حمید پیله ور که در ایمیلی عکسی از دکتر فاطمی را قبل از اعدام برایم فرستادند ! عکس رو اینجا میگذارم تا یاد دوباره ای از اون قهرمان کرده باشم متاسفانه ما آنانی را که باید بهشان افتخار کنیم از...
-
گورستان!
جمعه 27 خردادماه سال 1390 20:58
امروز قبرستان بودم! صبح! از بین سنگها رد میشدم خیلیها جوون بودند : پدر بودند! مادر بودند! ناکام هم زیاد بود! زیر سنگهای سیاه آرام خوابیده بودند! نسیم خنکی میوزید! آرامش گورستان رو ضجه زنها گاه گاه میشکست! مردهای چاق و قد کوتاه که دست بچه های کوچکشون رو میکشیدند و در همون حال با موبایل مشغول بیزنس بودند! زنهای چادری!...
-
حرفش و نفهمید؟! یا بهتر دید که نفهمه؟!
جمعه 27 خردادماه سال 1390 07:56
یه روز یه خانومه که ماشینش قدیمی و خراب شده بوده تصمیم میگیره که به شوهرش یه جوری غیر مستقیم بگه که یه ماشین نو میخواد. به شوهرش میگه عزیزم روز تولدم نزدیکه. لطفا برام یه چیزی بخر که صفر تا صد رو تو ۴ ثانیه بره و رنگش هم آبی باشه. حالا حدس بزنین شوهرش برا تولد خانومه چی می خره؟
-
افکارت رو عوض کن!
چهارشنبه 25 خردادماه سال 1390 21:09
در این شکل شما سه تصویر میبینید. تصویر وسط مشکی و تصاویر چپ و راست رنگی . تصویر راست از راست به چپ میچرخد و تصویر چپ از چپ به راست نکته جالب این است که اگر تصویر مشکی وسط را همزمان با یکی از تصاویر چپ یا راست نگاه کنید با همان تصویر و به همان جهت میچرخد اشتباه نکنید این خطای دید نیست خطای مغز است همان مغزی که باورهای...
-
امروز زندگی کن!
دوشنبه 23 خردادماه سال 1390 01:40
هنوز هم بعد از این همه سال، چهرهی ویلان را از یاد نمیبرم. در واقع، در طول سی سال گذشته، همیشـه روز اول مـاه کـه حقوق بازنشستگی را دریافت میکنم، به یاد ویلان میافتم ... ویلان پتی اف، کارمند دبیرخانهی اداره بود. از مال دنیا، جز حقوق اندک کارمندی هیچ عایدی دیگری نداشت. ویلان، اول ماه که حقوق میگرفت و جیبش پر میشد،...
-
برنامه روزانه!
جمعه 20 خردادماه سال 1390 10:30
لیستی از کارهایی که هر روز می توانید آنها را به کار بگیرید: سلامتی: 1- آب فراوان بنوشید. 2- مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخورید.. 3- بیشتر از سبزیجات استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده. 4- بااین 3 تا E زندگی کنید: Energy (انرژی) Enthusiasm (شورواشتیاق) Empathy (دلسوزی و همدلی) 5-...
-
بیست و دو گلوله!
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1390 15:25
جاویدان اسم مستعار چارلی ماتی است ! چارلی ماتی پدرخوانده یکی از گروههای قدرتمند مافیایی در مارسی فرانسه بوده که حالا خودش رو بازنشسته کرده و در ویلای دنجی در یک ساحل خلوت با خانواده اش زندگی آرامی دارد! یکروز که پسرش آناتولی رو برای گردش به شهر میاره توی پارکینگ یگ گروه نقابدار ۸ نفره به او حمله و ۲۲ گلوله به بدنش...
-
خونه خدا!
چهارشنبه 18 خردادماه سال 1390 00:06
وقتی کودک بودم روزها طولانی بودند. آدمها خندان بودند. کوچه پر از بچه بود. بدی کم بود. عصرها خورشید را میشد دید. قد شهر کوتاه بود. مردم جلوی خانه شان را آب پاشی میکردند. خورشید وقت غروب زرد زرد میشد بعد نارنجی و آخرش سرخ! تو عالم بچگی فکر میکردم اونجا خونه خداست! تو فکر بودم یه روز برم تا برسم به اونجا! اما مدرسه و درس...
-
شاخه ها!
سهشنبه 17 خردادماه سال 1390 00:59
اگر باغبان بودم و شاخه ها ترد تر بودند لبخندی بر چهره ات مینشاندم و برقی در چشمانت می انداختم اگر چند برگی جابه جا میشدند . اگر باغبان من بودم اگر
-
تلاطم حیات!
شنبه 14 خردادماه سال 1390 18:37
زندگی چیزی نیست جز یک سر درگمی جاری ؛ همه توی رودخانه پر تلاطم زندگی گرفتاریم بعضی خیلی دست و پا میزنن بعضی رها هستند برخی هی به اطراف چنگ میندازند و فغان میکنند ،راحت تر اونهایی هستند که رهایند چون همگی بالاخره با این رودخانه به دریا خواهیم رسید! وقتی اطمینان داشته باشی که میرسی ترس تو از تلاطم رود حیات کمتر میشه و...
-
جعبه جواهر!
جمعه 13 خردادماه سال 1390 11:11
-
معجزه!
پنجشنبه 12 خردادماه سال 1390 00:26
وقتی سارا دخترک هشت ساله ای بود، شنید که پدر ومادرش درباره برادر کوچکترش صحبت می کنند. او فهمید برادرش سخت بیمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند. پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی توانست هزینه جراحی پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنید که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات دهد. سارا...
-
دنبال خدا نگرد!
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1390 01:14
خدا در بیابان های خالی از انسان نیست خدا در جاده های تنهای بی انتها نیست به دنبالش نگرد خدا در نگاه منتظر کسی است که به دنبال خبری از توست خدا در قلبی است که برای تو می تپد خدا در لبخندی است که با نگاه مهربان تو جانی دوباره می گیرد خدا آن جاست در جمع عزیزترین هایت خدا در دستی است که به یاری می گیری در قلبی است که شاد...