-
ساده و دشوار!
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 21:24
ساده ترین کار جهان این است که خود باشی و دشوارترین کارجهان این است که کسی باشی که دیگران می خواهند.
-
برای یک عصر بهاری نزدیک غروب!
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1390 14:56
سد خاکی چالیدره در کنار شهر طرقبه قرار داره نزدیکی مشهد! برای گذروندن یک عصر بهاری وقتی که آفتاب رفته جای خوبیه به دیدنش می ارزه!
-
طوطی و کلاغ!
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1390 19:51
خدا طوطی و کلاغ را زشت آفرید ! طوطی اعتراض کرد و زیبا شد! کلاغ به رضای خدا تن داد و حالا، طوطی درقفس است و کلاغ آزاد ! این جمله را فروشنده دوره گردی با ذغال بر روی مقوایی نوشته بود و به دکه کوچک فلزیش آویزان کرده بود . وبلاگ دوستی را میخواندم یکی از مطالبش قشنگ بود و بخشی از آن مطلب قشنگتر : دوست دارم بزرگواری گولخور...
-
ده فرمان!
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1390 00:34
در روزگاران قدیم انسانها بسیار به هم ظلم کردند و سیاهی و تباهی به نهایت خود رسید . تا اینکه کتیبه ای از سوی پروردگارشان بر آنان نازل شد ! ده فرمان : 1- هیچ انسانی ، انسان دیگر را نکُشد . 2- هیچ انسانی ، به انسان دیگر تجاوز نکند . 3- هیچ انسانی ، به انسان دیگر دروغ نگوید . 4- هیچ انسانی ، به انسان دیگر تهمت نزند . 5-...
-
شاید!
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1390 00:16
ظرف امروز، پر از بودن توست شاید این خنده که امروز، دریغش کردی آخرین فرصت همراهی با، امید است این بخش کوچکی از شعر زندگی است از سهراب سپهری
-
سفرنامه دریاچه!
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1390 20:45
خب دیروز نشد مطلب جدید توی وبلاگ بذارم! چرا؟! چونکه رفته بودیم دریاچه! فاصله بین مشهد و سرخس 185 کیلومتره بعد از طی 90 کیلومتر از این جاده به گدار مزدوران میرسیم که حالا اسمش شده مزداوند وقتی گردنه ها رو بگذریم بعد از 20 کیلومتر به منطقه بزنگان میرسیم و باید جاده ای فرعی حدود 10 کیلومتر رو بریم تا برسیم به اینجا:...
-
بهانه!
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1390 00:41
دوستی این جمله رو توی وبلاگش گذاشته بود: وقتی کسی برای نداشته هایت بهانه میگیرد ،بهتر است اورا هم نداشته باشی تا به نداشته هایت اضافه شود . من اضافه میکنم: وقتی او را نداشته باشی نخواهی دانست که نداشته هایت چقدر هستند و بعد از مدتی که او نیز فراموش شد دیگر نداشته ای نداری پس فقط به داشته هایت خواهی اندیشید به این میگن...
-
باورم نمیشد اما به چشم دیدم!
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1390 23:26
راستش وقتی گفتن خودروسازان وطنی هم ماشینهاشون رو تست میکنند باورم نشد اما وقتی این تصویر رو دیدم به خود بالیدم:
-
بازی نور و سایه!
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1390 16:00
گاهی بدون اینکه بخواهیم همه چیز دست به دست هم میدهند تا چیزی رو ببینیم که اصلا انتظارش رو نداشتیم! مثل این سایه . مارک دانیل اوون (Mark Daniel Owen) اسم این عکس هست : ازت متنفرم
-
اگه خودی بودیم خوش میگذشت!
جمعه 2 اردیبهشتماه سال 1390 11:48
یک ایمیل رسید از دوستی که قشنگ بود و چون از دل برخواسته بود به دل مینشست پس جاش اینجا بود: در جوامع دیگر : موفقیت مدیر بر اساس پیشرفت مجموعه تحت مدیریتش سنجیده می شود . در جوامع ارزشی: موفقیت مدیر سنجیده نمی شود، خود مدیر بودن نشانه موفقیت است. در جوامع دیگر : مدیران بعضی وقتها استعفا می دهند. در جوامع ارزشی: عشق به...
-
کیمیاگر 2 یا یازده دقیقه!
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1390 13:57
« بعضی از رنجها هنگامی به فراموشی سپرده میشوند که انسان بتواند رنج را تحمل کند » این سطری از کتاب کیمیاگر 2 نوشته پائولو کوئیلو ست که آیسل برزگر اونرو ترجمه کرده و من نسخه ای از چاپ دوم اون که در تابستان 83 توسط انتشارات شیرین منتشر شده رو خوندم که دیروز تموم شد. نام اصلی کتاب یازده دقیقه بوده که در اینجا به کیمیاگر 2...
-
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم!
چهارشنبه 31 فروردینماه سال 1390 11:36
توی پیاده رو یک زن و مرد میانسال باهم میرفتند مرد با صدایی خاص بلند بلند با زن حرف میزد زن اما سرش فرو افتاده به رو برو خیره شده بود و میرفت نزدیکتر که شدم شنیدم که مرد انگار زن را نفرین میکرد با کلماتی نامشخص! مرد ناشنوا بود! زن هم! مرد که انگار از بی اعتنایی زن عصبانی تر شده بود محکم به شانه زن زد و با همان بیان خود...
-
الکی میگم باور نکنی!
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1390 17:53
من فقط عاشق اینم حرف قلبت بدونم الکی بگم جدا شیم تو بگی که نمیتونم من فقط عاشق اینم بگی از همه بیزاری دو سه روز پیدام نشه تا ببینم چه حالی داری من فقط عاشق اینم عمری از خدا بگیرم اینقدر زنده بمونم تا بجای تو بمیرم من فقط عاشق اینم روزایی که با تو تنهام کار و بار زندگی ام رو بذارم برای فردام من فقط عاشق اینم وقتی از...
-
لیوان کاغذی!
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1390 13:14
زن نگاهی به داخل کیسه پلاستیکی انداخت و تقریبا داد زد : من اینا رو نمیخوام هنوز نمیفهمی چی باید بخری؟! مرد با لبخند کمرنگی گفت : اما وقتی زنگ زدم گفتی همونی که داره بگیرم . منم همین کار رو کردم! زن اینبار در حالیکه پاشنه های پاش رو محکم به زمین میکوبید داد زد : من بگم! اصلا من بگم !تو خودت نباید فهم داشته باشی ؟! من...
-
چه جالب!
یکشنبه 28 فروردینماه سال 1390 23:53
امشب نشستم و سوژه جدیدم رو به شکل یک داستان کوتاه نوشتم ! همینجا توی باکس بلاگ اسکای اما منتشر نشد و خود به خود حذف شد بارها با خودم فکر کرده بودم که یک جای دیگه تایپ کنم و بعد اینجا بیارم اما باز هم همینجا تایپ کردم ! خلاصه این شد که بعد از یکساعت و نیم نوشتن ! الان هیچی ندارم ! اگه عمری بود بعد ها مینویسم موضوع...
-
جر نزنید !
شنبه 27 فروردینماه سال 1390 20:35
باشه قبول: هر کی تو بازی عشق جر زد برای همیشه جریمه شود به ایستادن یک پایی کنار دیوار خاطرات
-
تفاهم!
جمعه 26 فروردینماه سال 1390 16:56
خب دیگه مادرا اینطوری هستن دوست دارن پسرشون رو زن بدن و عروس داشته باشن نوه هاشون رو بغل بگیرن و قربون صدقه برن . مثل مادر بزرگای سی چهل سال قبل ! وقتی مادرامون خودشون عروس شده بودن! اما حالا که سی چهل سال قبل نیست ولی کو گوش شنوا! مادر خودش بریده و دوخته اول توی آشناها پرس و جو کرده و بالاخره یک خونواده ای رو پیدا...
-
دلیلی که فراموش شد:
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1390 16:55
روزی قرار شد همه یکسان باشند ! چه چیز یکسانی را نا شدنی میکرد؟! غرور! پس قرار شد همه سر بر خاک گذارند! تا غرور بشکند! گذاشتند چندی گذشت: سر بر خاک نهادن دلیلش یکسان شدن بود یکسان شدن فراموش شد! سر بر خاک گذاردن هدف شد! آنقدر سر به خاک گذاردند تا اثرش ماند بر پیشانی! ماندن اثر دلیل شد! اثر نشان شد! نشان مایه غرور شد!...
-
نکته!
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1390 22:02
آنان که “عوض” شدنشان بعید است ؛ “عوضی” شدنشان قطعی است!! خدایا کمکم کن تغییر پذیر باشم
-
قانون جذب اصلی!!
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1390 20:06
قانون جذب، در برابر افکار تو عکسالعمل نشان میدهد. چه خوب، چه بد. قانون جذب، صرفاً همان چیزی را که در ذهنت میگذرد به سوی تو برمیگرداند. وقتی تو حواست را متوجه چیزی میکنی - مهم نیست که چه باشد - در واقع آن را به عالم هستی دعوت میکنی. قانون جذب مدام در حال فعالیت است، اما به همان اندازه که فکر تو فعالیت میکند. با...
-
همسفر!
دوشنبه 22 فروردینماه سال 1390 17:30
توی جاده پشت فرمون , با دوستم گپ میزدیم موضوع صحبت یادم نیست! اما خنده توش زیاد بود آهسته میرفتیم, عجله ای در کار نبود! باید شب میرسیدیم به جایی ! جاش هم مهم نیست ! مسیر سفر باحال بود هوا خوب,خنک و نیمه ابری !دنبال بهونه ای بودم تا کمی توقف کنم که یهو پیدا شد : یک ماشین متوقف کنار جاده با کاپوت بالا زده و جوونی که...
-
سبزه!
دوشنبه 22 فروردینماه سال 1390 02:02
ما همیشه صداهای بلند را می شنویم، پررنگ ها را می بینیم، سخت ها را می خواهیم. غافل از اینکه خوبها آسان می آیند، بی رنگ و ریا می مانند و بی صدا می روند اسم این عکس رو رویش گذاشتم گیاه سبزی که از محل انفجار روییده شاید هم رویش آن چیزی مثل انفجار بوده مهم اینه که تونسته سبز بشه
-
درد جهان سومی بودن!
شنبه 20 فروردینماه سال 1390 23:08
بعضی سوختن ها جوری هستند که تو امروز میسوزی، اما فردا ست که دردش را حس میکنی داستان کیفیت زندگی و" رشد" آدمها در مملکتهایی که "جهان سوم " نامیده میشوند، مثل همین جور سوختن هاست .... از هردوره زندگیت که میگذری، میسوزی و در دوره بعد دردش را میفهمی ... شادی ها و دغدغه های کودکی ما : در همان گوشه دنیا...
-
باران!
جمعه 19 فروردینماه سال 1390 20:14
بر سرش چتر گرفتم دیدم او خودش باران است
-
از ادعا تا عمل!
پنجشنبه 18 فروردینماه سال 1390 15:27
یکی از دوستان خوبم نامه ای فرستاده بود که در آن چند خصوصیت از خصوصیات مردم ژاپن بعد از زلزله شدید و سونامی حاصل از اون که این اواخر اتفاق افتاد بررسی شده بود : ده نکته یادگرفتنی از ژاپنی ها : 1) آرامش حتی یک مورد سوگواری شدید یا زدن به سروصورت دیده نشد. میزان تاثر و اندوه بطور خود بخود بالا رفته بود. 2) وقار صفوف منظم...
-
تفاوت!
پنجشنبه 18 فروردینماه سال 1390 00:38
کمربند سلطنت، نشان نوکری برای سرزمینم است نادرها بسیار آمده اند و باز خواهند آمد اما ایران و ایرانی باید همیشه در بزرگی و سروری باشد این آرزوی همه عمرم بوده است.(نادر شاه افشار) این رو که خوندم فهمیدم علت دشمنی آشکار و پنهان با نادر شاه رو باعث افتخاره چنین پادشاهی داشتن خوانده بودم آغا محمد خان قاجار که کینه عجیبی...
-
این انگور هم گاهی کارایی میکنه ها!!
چهارشنبه 17 فروردینماه سال 1390 01:46
خدا کند انگورها برسند جهان مست شود تلوتلو بخورند خیابانها ... به شانهی هم بزنند رئیسجمهورها و گداها مرزها مست شوند و محمّد علی بعد از 17 سال مادرش را ببیند و آمنه بعد از 17 سال، چینهای کودکش را لمس کند. خدا کند انگورها برسند آمو زیباترین پسرانش را بالا بیاورد هندوکش دخترانش را آزاد کند. برای لحظهای تفنگها یادشان...
-
یأس فلسفی!
یکشنبه 14 فروردینماه سال 1390 21:22
خب همینه دیگه همیشه بعد از پایان تعطیلات سال نو روز اول کار برگشتن همکارها شروع روزمرگی بعد از اون چیزی که همه منتظرش بودند اما اتفاق نیفتاد همه کسانیکه پای سفره هفت سین منتظر تکون خوردن دنیا بودند و هیچی تکون نخورده جز ماهی تنگ هفت سینشون دوباره برگشتن به همون روزمرگیه سابق تنها تفاوتش اینه که تا چند روزی موقع امضاء...
-
دوست!
شنبه 13 فروردینماه سال 1390 20:39
مراقب قلب ها باشیم وقتی تنهاییم، دنبال دوست می گردیم پیدایش که کردیم، دنبال عیب هایش می گردیم وقتی که از دست دادیمش، دنبال خاطراتش می گردیم و همچنان تنها می مانیم هیچ چیز آسان تر از قلب نمی شکند ژان پل سارتر همه ما همه اینا رو میدونیم اما همیشه همون آش و همون کاسه هست
-
سیزده به در!
جمعه 12 فروردینماه سال 1390 23:11
فردا سیزدهمین روز از فروردینه یه جایی خوندم که ایرانیان باور داشتند که در پایان سال و نزدیک نوروز روح درگذشتگان به دیدار زندگان می آیند و در کنار ۷ سین با بقیه خانواده حضور دارند و در روزهای سال نو و شادباش گفتن و میهمانی رفتن در کنار آنها هستند اما نمبشده که اینهمه روح رو تو خونه نگه داشت پس: روز سیزدهم فروردین همگی...