دیگر نه

شاید همین یکبار باشد و شانس برای "باشد وقتی دیگر" نداشته باشی !

چه باک از همه چیز !

تنت خسته است؟!

دمی بیاسای !

چه جایی بهتر از اینجا ؟!

بر بستری از سبزه ها که بویشان خاطراتِ زیبای بازیهای کودکانه را برایت زنده میکند !

جایی دور از خانه ات !

دور از همه آنچه بودنشان باری است بر دوشِ ذهنت !

که در این دور دست  دست از سرِ افکارت برداشته است و تو رهایی!

و چه بالشی بهتر از دستِ خسته خودت !

چند نفس عمیق !

خلسه ای سبک و آرام !

و نوازشِ نرمِ خورشید که از لابه لای برگها صورتت را مینوازد تا گواراییِ سایه ساری که در آن جا خوش کرده ای را دو چندان کند !

چشم که باز میکنی منظره ای که میبینی شاید این باشد :

مهر ماه نود ویک ( یکی از روزهای سفرمان با دوچرخه به گیلان و مازندران و گلستان)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد