فیلم کندو:
ابی(بهروز وثوقی) و آق حسینی( داوود رشیدی) با هم از زندان آزاد شده و توی پیاده رو میروند و گپ میزنند:
ابی: هوس یه استکان عرق کردم آق حسینی!
آق حسینی: حالا؟؟!!
ابی: آره بعد 7 ماه میچسبه! تو نمیخوری؟!
آق حسینی: نه! من تماشا میکنم!
به کافه کوچکی میرسند.
ابی : ایناهاش همینجاس: پس وایسا و تموشا کن!!
ابی داخل کافه میشود سه نفر مشغول خوردن هستند آق حسینی پشت ویترین ایستاده و از لابه لای کرکره افقی روی ویترین داخل کافه را نگاه میکند.
ابی: مااااااا تازه از زندون اومدیم بیرون یه چتول عرق میخواییم بریزیم تو یه چیزی بذاریم دهنمون...
ابی کمی مکث میکند همه به کار خود مشغولند و جوابی نمیدهند.
ابی: نبوووووووود؟؟ کسی نیست جوابمو بده یا زبون خوش سرتون نمیشه؟!
ناگهان یکی از مشتریان چهارپایه ای را که روی آن نشسته بود برداشته به سمت ابی حمله میکند دو نفر دیگر او را میگیرند و با هم غرولند میکنند!!
ابی جا خورده: ااااااااا چته؟! خیله خب بابا! د بگو نه دیگه ک... گشاااااااد.نوبرشو آورده!! و در حالیکه از کافه بیرون میرود جویده جویده میگوید : برو بابا! آق حسینی پشت ویترین صحنه را دیده و مشغول خندیدن است!
آق حسینی:هه هه هه هه
ابی: تو بمیری حالشو نداشتم , تو خیلی بدهکارم و گرنه الان سه تائیشون مریضخونه بودن و حاجیتم کلونتری!!!!