سفر۲

خب رفتیم وبرگشتیم 

دریک چشم به هم زدن گذشت 

دیروز بالاخره ساعت ۱۳ از مشهد به سمت کاشمر حرکت کردیم 

هوا ابری بود جاده کمی شلوغ  

از کنار تربت حیدریه گذشتیم و به ۲ راهی شادمهر رسیدیم و به سمت کاشمر پیچیدیم 

اولین چیزی که به چشمم خورد کوههای نوک تیز اطرف کاشمر بود کوههاش شکل خاصی دارند 

برای ناهار اینجا توقف کردیم 

 

منظره ای که میدیدم این بود مزرعه یونجه کنارمون بود   

 

خلاصه رفتیم و رسیدیم به کاشمر  

کاشمر شهر کوچکی بود و ساختمان چند طبقه به ندرت میشد دید 

توی خیابان مرکزی و قدیمی شهر کافی بود توی کوچه ای بپیچی و بافت بسیار قدیمی و خانه های ساخته شده به سبک سنتی خودشون رو ببینی 

وسط شهر کاشمر یک امامزاذه هست به نام سید حمزه که اطرافش تدفین هم انجام میشه: 

 

 صبح زود اینجا هم یک سری زدیم چند تا عکس گرفتیم 

 

و سپس به سمت سید مرتضی حرکت کردیم اون یکی امامزاده کاشمر 

خب نظر به اینکه تمامی امامزادگان داخل کشور از مراقد ساخته شده به سبک استاندارد برخوردارند (که شامل ۲ تا گلدسته و یک گنبد میشه که زیر اون گنبد و روی قبر جعبه ای بنام ضریح برای پول ریختن قرار داده شده ) لذا از سید مرتضی دیگه عکس نگرفتم چون تکراری میشد  

اما یکدفعه چشمم به کوههای اون پشت افتاد که سبک غیر استاندارد الهی داشت پس با اجازتون قاپیدمش: 

 

از اینجا به سمت نیشابور حرکت کردیم 

جاده ای کوهستانی پر پیچ و خم و دیدنی که چندین کیلومترش گردنه ایه و شبیه جاده کلات نادره 

مناظر بسیار قشنگی توی این قسمت جاده اش میشه دید: 

 

جاده کاشمر به نیشابور ۱۲۵ کیلومتر باریک و پر از موتورسوارانیه که خط وسط جاده رو ول نمیکنند 

به نیشابور که رسیدیم رگبار بهاری شروع شد و خیلی زود هم عبور کرد: 

 

خب نیشابور بودیم و باید به خیام هم سری میزدیم 

حکیم عمر خیام نیشابوری 

با اون مقبره غیر استاندارد  

باید حتما عکس گرفت اونم با این شکوفه ها 

 

لب بر لب  کوزه  بردم  از غایت  آز

تا   زو   طلبم   واسطه   عمر  دراز

لب بر لب من نهاد و می گفت به راز

می خور که  بدین  جهان نمی آیی  باز

از خیام ونیشابور خداحافظی کردیم و راهی مشهد شدیم هر چند بین راه توقفی هم در قدمگاه داشتیم 

قدمگاه هم ساختمانش استاندارده اما اون ضریح رو  که باید پول توش ریخته بشه رو به جای قبر قرار دادن دور یک سنگ سیاه که روی اون سنگ چیزی مثل جای پا حکاکی شده اما در ابعاد بسیار بزرگ طوریکه اگه سنگ رو از دیوار بکنی و روی زمین قرار بدی میتونی به راحتی یک نوزاد یکی دو ماهه رو توی رد هر پا بخوابونی یعنی مجموعا دو نوزاد !

خدا وکیلی جا پاها خیلی بزرگه من شنیده بودم نسل بشر به مرور داره هیکلش بزرگتر میشه اما این اثر هنری دقیقا به عکس این نظریه عمل میکنه 

خلاصه  بدین سان سفر نوروزیه ما به پایان رسید!

نظرات 1 + ارسال نظر
محیا شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:13 ب.ظ

خدای من!! چه عکسهایی... لذت بردم
عکاس حرفه ای هستین!؟ شایدم عکاس غیر استاندارد

خب کلی چاق شدم
از تعارف باحالتون که بگذریم عرض کنم خدمتتون که عکاسی رو دوست دارم اما حرفه ای نیستم اینروز دوربینهای دیجیتال رو دست قلیون هم که بدید میشه عکاس حرفه ای
قبول دارم که عکسهای خوبی از آب در نیومده چون با گوشی موبایل گرفتمشون
اما خب ثبت خاطراته
در خصوص استاندارد هم
من بسیار شدید غیر استانداردم

ممنون از نظر شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد