خود

خب وبلاگ عزیز 

۲ روز نبودم خواستم بیام اما دیدم شاید نبودنی که حس بشه بهتر از اینه که به روزمرگی بیفتم. 

مطلبی میخوندم با این مضمون که باید خودمون رو جدا از افکار و احساساتمون بدونیم برداشت من این بود : ما دارای یک خود هستیم که شاید بشه همون روان دونستش چیزی که اصل ماست و همه چیز ما به اون تعلق داره جسم جان احساسات و همه چیز دارایی ها شغل شهرت مقام و همه چیز اینها همه مال خود ما هستند و بطور طبیعی اونها رو بخشی از هویت خودمون میدونیم و متاسفانه اکثر ما در قید این دارایی هامون قرار میگیریم یعنی مثلا در قید احساسات شخصی خودمان قرار میگیریم احساساتی که ما رو از لحظه ای که در اون زندگی میکنیم جدا میکنه یعنی دقیقا جایی که ما قادر هستیم در اون نقش داشته باشیم لحظه حاضر و درگیر شدن در احساساتی که افکارمون رو بوجود می آورند و باعث میشن که ما در زمانی دیگه زندگی کنیم نه در الان اکثر اوقات خصوصا درناراحتیها ما درخاطراتمون سیر میکنیم یا نگران فردا هستیم یعنی گذشته و آینده : دوروزی که در دست ما نیستند ولی به خاطرشون امروزرو که در دستان ماست از دست میدیم .  

شبی با دوستان در اصفهان بودیم چایخانه ای سنتی زیر سی و سه پل .جایی نشسته بودیم که زاینده رود از زیر پامون جاری بود . یک نفر هم در گوشه ای آواز میخوند همه میگفتیم و میخندیدیم اما یکی از دوستان غمگین بود سرش رو به دیوار تکیه داده بود و توی فکر بود : کم کم توجه همه بهش جلب شد گفتیم چی شده فلانی؟ از چی توی فکری؟ 

گفت : وقتی فکر میکنم که یک روز باید از هم جدا بشیم دلم میگیره ! گفتم خوب مگه الان از هم جدا ییم؟ گفت : نه گفتم : چرا ناراحتی میخواهی که جدا بشیم؟ گفت : خب معلومه که نه گفتم : اما توبا ناراحتی که الان داری به استقبال اونروزی رفتی که ادعا میکنی نمیخواهی بیاد ! 

اونشب همه دوستان یه جوری دلشون گرفت. 

با خودم فکر میکنم اگه آیا آدم عاقل به استقبال چیزی میره که نمیخوادش؟ 

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز! 

بگذریم از اینها احساسات و افکار چیزهایی هستند که به خود ما تعلق دارند یعنی هرگاه دیدیم دارند ما رو به تصرف در می آرند و  سعی دارند ما رو از لحظه ای که در اون زندگی میکنیم ( تنها لحظه ای که قادر به تغییرش هستیم )جدا کنند باید بتونیم به راحتی رهاشون کنیم اینجاست که قادر خواهیم بود تصمیمات درستی بگیریم  .  

امروز   ترا   دسترس   فردا   نیست

و اندیشه فردات به جز   سودا  نیست

ضایع مکن این دم ار دلت بیدار است

                                      کاین  باقی  عمر  را  بقا  پیدا   نیست  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد